در دانشگاه استادی داشتیم که معاون آموزشی دانشکده بود او می رفت به دفتر دانشگاه و…
در دانشگاه استادی داشتیم که معاون آموزشی دانشکده بود او می رفت به دفتر دانشگاه و در جلسات شرکت کرده از من دفاع می کرد او را عوض کردند و بلافاصله از دانشگاه اخراج شدم وقتی به مشهد برگشتم به گیمنت های درون شهر می رفتم و پولهایم را خرج می کردم اما اجازه همین کار را ندادند و من را به تیمارستان بردند و تا ده سال کار من این بود که یک کاری بکنم که زندانی شوم و زمانی که ازدواج کردم امنیت من تامین شد اما با شرایطی که حق خروج از خانه را ندارم از همه کشورها می خواهم دعوت نامه های خود را بفرستند