Author: Sam

اگر من بخواهم از حساب خودم پول در بیاورم باید بانک تایید کند کد تایید را اپراتور بفرستد موبایلم کد را به من نشان دهد تنها کسی که اختیار ندارد خودم هستم با من مثل دزد رفتار می کنند فقط مانده کسی که پول را می گیرد شاکی شود بعد انتظار دارند رشد کنند پیشرفت کنند روز به روز مریضی های بیشتر و عقب ماندگی در زمینه صلح بیشتر می شود هیچ پیشرفتی نداریم

آمریکا من را اذیت می کند و می خواهم تسلیم شوم همان موقع تلفن زنگ می زند افراد ناشناسی سعی می کنند از آن لحظه جلوگیری کنند در حالی که همکاری بسیار آسان است یک موبایل چینی به من بدهید
شما برای انتخابات هم می خواستید من را به تلویزیون بکشانید اما با پول خودمان الان هم که دارید پول را پس می گیرید این چه جور تفاهمی است؟

موقع ارسال پیام بالا ضد فیلتر قطع شد که نشان می دهد آمریکا هم واکنش نشان می دهد این کارها یعنی چه معامله کنید امضا شود تمام برویم سر کارمان

با اعصاب من بازی کردن چه سودی دارد یا با هم بازی کنید یا با من معامله
معنای معامله را هم یا از دیکشنری در بیاورید یا به معاملات دیگر نگاه کنید یاد بگیرید
مردم چگونه وارد همکاری می شوند
یعنی چه وامی که مال خودمان بوده را به ما می دهید پیام می دهید که بیا
حساب که مشخص است بفرستید بعد

حداقل به جای زنگ زدن پول بفرستید آمریکا هم قطع نکند کاری کند که مفید باشد تحریک بیخودی آدمهای لعنتی اعصاب داغان کن که دنیا و آخرتشان را می فروشند که هر چیزی مجانی باشد

از همه چیز محروم کرده اند دشمنشان هم هر غلطی بخواهد می کند فقط افتاده اند به جان من

یک جوری به نظر می آید که انگار آمریکا و ایران با هم دوستند من این وسط اضافه ام

مشتریهای معمولی که باید مغازه ما داشته باشد را جمع می کنند بعد می گویند بیا پول خودت را بدهیم با ما دوست شو
معنای پول چیز دیگری است شما باید اول بروید معنای اقتصاد را مطالعه کنید تا بفهمید مشتری چیست و پول چگونه به دست می آید
بعد از حرام حالا نوبت حلال است که از بین برود وقتی همه چیز کلا نابود شد و هیچ از من نماند می روم

اگر هم من دو نفر هستم مثلا به او زنگ می زنید که حال من را بگیرید توضیح بدهید پول من را پس بدهید چه سودی برای او دارد که احساس کردید انتخابات را برنده می شوید این چه صیغه ای است که هر چه می خواهید یک اذیتی می کنید درست می شود آیا این انسانی است اگر او انسان باشد خوشش می آید شکنجه دهید شاید با شیطان طرف هستید من متوجه نیستم

خوب یک پولی می دهید حل می شود دیگر این که خیلی ساده است جواب نمی دهید من باید فلسفه بافی کنم با خودم که بفهمم مغز شما چگونه کار می کند فرض کنید من هم انسان هستم مغرتان راه می افتد

عین حیوانات مثل این که من حرفی نزدم اصلا جواب ندادند و باز همان کار را کردند این بار کولر

ما زیر پشت بام هستیم و صدای کولر می آید اما آنها وقتی کولر را روشن می کنند که اثر بدی بگذارد ما کنار خیابان هستیم و صدای ماشین می آید اما آنها وقتی بوق می زنند که من ناراحت شوم در مقابل چون ما پمپ آب داریم اصلا نمی گذارند روشنش کنیم چون سگ داشتیم از آن شکایت کردند سگ را بردیم بیرون شهر باز شکایت کردند آیا این درست است به نظر شما شما موفق می شوید باید اخلاق را مد نظر داشته باشید این که به صورت ظاهری رعایت کنید کافی نیست مثلا این که بگویید خوب سر و صدا می کرده ما ناراحت شدیم درست نیست نیت مهم است

شماره پرونده:140325920002208424شماره ابلاغیه:140325100023760677
صادر کننده:شعبه 107 دادگاه كيفري دو مجتمع قضايي عدالت شهرستان مشهد (107 جزايي سابق)تاریخ صدور:1403/05/01
زمان اولین مشاهده:1403/05/02-11:03زمان درج در سامانه:1403/05/01-13:46
موضوع ابلاغیه:ابلاغ اخطاريه/احضاريه تعيين مهلت جهت انجام کاري براي شخص ذي سمت و مرتبط
سایر اطلاعات:
مهلت حضور 10 روز از تاریخ 1403/05/01 علت حضور :تبادل لوايح تجديدنظر خواهي

متن ابلاغیه:
مهلت حضور : 10روز نوع علت حضور : تبادل لوايح تجديدنظر خواهي
دعوي به طرفيت مبني بر
با توجه به علت حضور مندرج در اين ابلاغيه به شما ابلاغ مي گردد ظرف مهلت مقرر اقدام ،در غير اينصورت مطابق مقررات اتخاذ تصميم خواهد شد.جهت دریافت ضمائم به شعبه مراجعه نمایید

این اولین باری نیست که این موضوع پیش می آید اما همیشه می کنند برای همین هم ما سالهاست که در دادگاه می چرخیم مثلا برادرم را کشته اند پدرم مرده است و ما برای این که برادرم را کشته اند راجع به مرگ پدرم در دادگاه هستیم همیشه برعکس است مستاجر ما قضیه نمی دهد ما باید در دادگاه باشیم تخلیه نمی کند ما می رویم دادگاه طلا می دزدند ما در دادگاه می چرخیم هیچ هم به ما نمی رسد ما باید یک چیزی بدهیم که برادرم پدرم را کشته است

موضوع این است که دادگاه یک چیز الکی است که اصل قضیه دنبال تقلب است و همه چیز برعکس می شود آن کسی که شاکی است را می برند زندانی می کنند تا از شکایت خود منصرف شود و اگر کسی کاری کرده باشد پاداش می گیرد چون حکم برعکس است و قاضی دنبال آن است که خود را که فرد گناهکاری است به همه چیز برساند همه چیز را برعکس می کند که مثلا امام علی زندانی شود و خلیفه قاضی چنین چیزی سر ما می آید اگر حکم خدا اجرا شود یعنی قاضی آدم خوبی بوده ولی چون بد است پس بدیها به نفعش است مثل کسی که می خواهد به شیطان کمک کند تا خدا شکست بخورد در نتیجه عوامل شیطان برنده شوند بنابراین گناه و گناهکاری برایش مفید است و اگر به دار و دسته خدا چیزی برسد یعنی رقیبش یعنی امام علی خلیفه بوده که خدا موفق شده این چیزی است که همیشه سر ما می آید مادرم همیشه دو سه موضوع در دادگاه دارد و این ده سال است مانند من که ده سال به تیمارستان می رفتم تا ازدواج کردم و دیگر وقتی می پرسند تنها هستی می گویم نه زن دارم و می ترسند در حالی که همیشه تلاش می کنند که نداشته باشم. چیزی که از آدم می خواهند برعکسش به نفعشان است یعنی اگر شما جرم کنی راضی هستند و زندانی ات می کنند اما اگر کار سالم هستی شاکی هستند و دادگاهی می شوی برای همین هم خودشان همیشه در دادگاه هستند و ما در خانه یعنی ما زندانی و آنها شاکی
این چیزی است که سر جامعه می آید در یک دیوانه خانه ای زندگی می کنیم که همه چیز برعکس است مثلا می روی پزشک مریض می شوی می روی قبرستان سالم و این جور چیزها و همه همیشه مشکل دارند صد هزار سال پیش که هیچ پیشرفتی نبود مردم زندگی بدتری داشتند و همه پیشرفتها هم به ضررمان شده است حتی آدم می خواهد توضیح دهد باید برعکس بگوید تا درست شود
وقتی انسان کلا بد باشد بعد از هزاران سال هنوز بد است مثلا یک پیامبر خوب است و همه اذیتش می کنند و همه می روند جهنم و آن یک پیامبر هم شکست می خورد
این داستان است

الان این چه جور حکمی است از دولت ج.ا که خودش تقلب کرده مدرک هم داده ثبت هم شده بعد می گویند اشتباه شده و این درستش است همین حکم قبلی خود دادگاه مسائل را به جای این که سانسور کند اشتباه کرده بود و بعد حکم اصلاحی آمد البته منظورشان اشتباه نبود به جای خدا تصمیم گرفته بودند که برعکس باشد که نشد مجبور شدند اصلاح کنند همیشه همین است داستانی ادامه دار
یا پیامک نمی آید می گویند موبایل شما سانسور کرده ما فرستادیم بعد من شکایت می کنم تهدید می نمایم و انجام می دهم همه پیامک ها درست می شود معلوم می شود از گوگل یا اپل نبوده خود بانک نمی فرستاده بانکی که وظیفه دارد پول هر کس را به خودش بدهد رمز می گذارد روی حساب و رمز را نمی دهد و به هر کس بخواهد دسترسی می دهد به منابعش نه این که بخواهد وقتی رمز داد بدهد بلکه برعکس اصلا نمی خواهد شما در حسابت پول باشد دوست دارد پول در حساب بقیه باشد همین جور هم هست اما سر یک قران دو زار احساس می کند خواسته اش انجام نشده مثلا من فقیر هستم اما چون یک خانه دارم ناراحت هستند دیگر فکر نمی کنند که کل مشهد به نامش بوده پدرش می خواسته نیشابور را هم بدهد این شده
کل کشور را گرفته اند سر یک میلیون تومان می آیند دعوا می کنند که تو از کجا آوردی اگر من رای دهم همین هم از تو گرفته می شود

حضرت علی بزرگ بود می بخشید اما اینها چون خیلی چیزی دارند حسادتشان به چیزهای کوچک شدیدتر است و بیشتر ناراحت است الان من ناراحت نیستم آنها کاخ دارند آنها ناراحتند من خانه دارم چنین کسی نباید قاضی شود باید بنشیند در داخل خانه و آب بخورد و ما رهبر شویم و بتوانیم جامعه را کنترل کنیم خدا این را زده اما به ما داده بنابراین برای احقاق حق خودمان به سراغش می رویم تا خدا بیشتر به ما کمک کند

خدا به شما داده است اما چرا کل مردم ناراحت هستند
آنها آدمهای بدی هستند و ما خوبیم ما جزو مردم نیستیم
خدا ما را پیدا کرده به مردم ظلم کنیم و نگذاریم نفس بکشند

به هر حال این کسی که ضر می زند بد است که خدا مردم را به او نداده اگر خوب بود جای ما بود
پس هدف بدی است